به بهانه نمایش اخیر میترا سلطانی:
عصر ما را عصر اطلاعات میخوانند. عصر دادهها. بخش عمدهای از این اطلاعات را اخبار میسازند. اخباری که ما را محاصره کردهاند. اخباری که همزمان که به آنها معتاد شدهایم، از شنیدنشان متنفریم! مواجههی ما با این تنگنا، مانند هر موقعیت پیچیده و درهمتنیدۀ دیگری، برخوردی بینابینی و چندوجهی را طلب میکند؛ و همین دوراهیهای بیپایان هستند که ما را بیقرار میسازند. به قولِ سارتر: «انسان هیچگاه با آرامش قرین نیست، چراکه همیشه بر سر دوراهی است.» در معرض انتخابی ناممکن، در معرض بیتصمیمی، امکانناپذیری تصمیمِ درست، قطعی و قابل دفاع در طول زمان، که «دریدا» طرح میکند؛ اما ما چارهای جز انتخاب نداریم و پذیرش مسئولیت آن، با تمام کاستیهایش.
در زمان کامو که دورانِ رونق و شکوفاییِ روزنامهها، جراید، مطبوعات و نشریات بود، احتمالاً این تنگناها به این شکل وجود نداشتند. شاید به این دلیل که اطلاعات و اخبار بهسادگی در دسترس نبودند. شما با زدن یک دکمه نمیتوانستید آخرین اخبار چین و ماچین را به دست آورید، یا از ترکیبات کوههای مریخ مطلع شوید! شاید عطش دانستن، ولعِ تقاضا را به همراه داشت. تا حدی که کامو درجایی میگوید: «آیندگان در مورد ما خواهند گفت: موجودی که روزنامه میخواند و گناه میکند.» نباید فراموش کرد که این انسانیست که در فرانسه دهۀ چهل و پنجاه و تا همین امروز کافه نشینی میکند. «انسانی که معاشرت میکند» انسانی که بیشتر بهصورت اجتماعی میزیست تا انفرادی «انسانی که گفتگو میکرد».
ادامه را در آوام بخوانید…